جدول جو
جدول جو

معنی بسند کردن - جستجوی لغت در جدول جو

بسند کردن
(مَ ثِ)
راضی و خشنود شدن. (از ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
بسند کردن
کفایت کردن، راضی شده خشنود شده. کفایت کردن، راضی شدن خشنود شدن
تصویری از بسند کردن
تصویر بسند کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پسند کردن
تصویر پسند کردن
پسندیدن، انتخاب کردن، گزینش کردن، برگزیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بسنده کردن
تصویر بسنده کردن
بس کردن، تمام کردن، برای مثال به آفرین و دعایی مگر بسنده کنیم / به دست بنده چه باشد جز آفرین و دعا (عنصری - ۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
برافراشتن، بالا بردن، برداشتن چیزی از زمین یا از جایی
فرهنگ فارسی عمید
(مَ ثَ قَ)
راضی و خشنودشدن. (ناظم الاطباء: بسنده). خرسند بودن:
من بمدح و دعا زدستم چنگ
گر بسنده کنی بمدح و دعا.
فرخی.
لغت نامه دهخدا
(وَ رَ)
پسندیدن. قبول کردن:
ازو هرچه یابی به دل کن پسند
گر ایدون که جان را نخواهی گزند.
فردوسی.
مکن دلت را بیشتر زین نژند
تو داد جهان آفرین کن پسند.
فردوسی.
بر این کار باشم ترا یارمند
ز دیوان کنم هرچه باید پسند.
فردوسی.
بدین بخششت کرد باید پسند
مکن جانت نسپاس و دل را نژند.
فردوسی.
نکردی پسند ایچکس را بهوش
همی داشتی راز این روز گوش.
اسدی (گرشاسب نامه نسخۀ کتاب خانه مؤلف ص 17).
، گزیدن، اکتفا.
- پسند کردن بر، ترجیح دادن:
که یارد آنجا رفتن مگر کسی که کند
پسند بر گه شاهنشهی چه ارژنگ.
فرخی
لغت نامه دهخدا
تصویری از پسند کردن
تصویر پسند کردن
یا پسند کردن بر. ترجیح دادن
فرهنگ لغت هوشیار
برداشتن چیزی و بالا بردن، برافراشتن (بناو مانند آن)، راست کردن (قد و قامت)، آماده کردن پسر یا دختر یا زنی برای مباشرت با او، دزدیدن، بزرگ کردن، دراز کردن، برخیزاندن، بیدار کردن از خواب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسنده کردن
تصویر بسنده کردن
بسنده کردن بر به. راضی شدن خشنود شدن، اکتفا کردن کفایت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
((~. کَ دَ))
برداشتن و بالا بردن، دزدیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بسنده کردن
تصویر بسنده کردن
((~. کَ دَ))
قانع شدن، خشنود شدن، اکتفا کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بسنده کردن
تصویر بسنده کردن
اکتفا کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
ارفع
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
Heave, Hoist, Lift
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
soulever, hisser
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
להרים
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
اٹھانا , بلند کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
তোলা , উত্তোলন করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
kuinua
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
kaldırmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
들어올리다 , 올리다 , 들다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
持ち上げる , 上げる
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
heffen, hijsen, tillen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
उठाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
mengangkat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
ยก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
levantar, izar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
sollevare, alzare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
举起 , 升起
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
podnosić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
піднімати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
heben, hissen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
поднимать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بلند کردن
تصویر بلند کردن
levantar, içar
دیکشنری فارسی به پرتغالی